ششم: داستان ناگفته اولین فضانورد زن آمریکا، نویسنده لورن گراش
تصور اینکه مکانی مردانه تر از کابین خلبان یک کشتی موشکی باشد، سخت است. داستانهای مسابقه فضایی که در تاریخ آمریکا گنجانده شدهاند، اغلب بر مردان سفیدپوست تمرکز میکنند و ماچیسم را تمجید میکنند. لورن گراش، روزنامهنگار علمی، آن را زنی از صفحات آغازین شش: داستان ناگفته اولین فضانوردان زن آمریکا مینامد.
«شش» با صحنه ای آرام آغاز می شود. آنا فیشر، هشت ماهه باردار دخترش، در شیفت شب در شاتل فضایی چلنجر در 17 ژوئن 1983 کار می کند.، او صبح ها قبل از رفتن به محل کار از کلیدها و دکمه های خود محافظت می کند. گراش می نویسد که یک فضانورد باردار قبلا هرگز امکان پذیر نبوده است. فضانوردان همه مرد بودند. این یک شب بیداری است، اما نه به تنهایی: نسل بعدی نیز در آنجا زندگی می کند.
فیشر آن روز صبح پرواز نمی کرد. افتخار اولین بودن نصیب سالی راید می شود. اما گراش اصرار دارد که پنج زنی که از او پیروی کردند، یکسان باشد: جودی رسنیک، کتی سالیوان، فیشر، رئا سدون و شانون لوسید. شش در سال 1978 به گروه فضانوردان ناسا پیوستند، اولین کلاسی که به زنان اجازه می دهد. اگرچه هر یک به طور جداگانه به فضا پرواز کردند، اما گروهی بودند که میدانستند موفقیت یا شکست آنها سرنوشت نسلهای آینده زنان را رقم خواهد زد.
گراش به طرز ماهرانه ای داستانی را می بافد که در هسته اش میل وجود دارد: نه میل یک ملت برای تسخیر فضا، بلکه میل شش زن برای رسیدن به ارتفاعات ممنوعه برای آنها، به معنای واقعی کلمه پرواز.
هنگامی که اتحاد جماهیر شوروی اولین انسان را در سال 1961 به فضا فرستاد، ایالات متحده برای تکرار این شاهکار تنها 23 روز بعد گرد هم آمد. والنتینا ترشکووا، اولین زن شوروی در فضا، افزایش مشابهی در نوآوری ایجاد نکرد. در عوض، روزنامه نگاران آمریکایی او را به خاطر «شکل چاق» و نداشتن رژ لب مورد تمسخر قرار دادند. اصرار ناسا بر استفاده از خلبان های آزمایشی نظامی برای فضانوردان واقعی بود ممنوع کردن زنان به عنوان باورهای عمیق درباره آنچه جان گلن فضانورد آن را “واقعیتی از بافت اجتماعی ما” می نامد.
سپس ناسا این فضاپیما را برای «انتقال پارادایم از چیزی خطرناک و گران قیمت به یک تلاش ارزان، معمولی و ایمن» توسعه داد. با شاتل نسل جدیدی از فضانوردان، “متخصصان ماموریت” که می توانند دانشمندان، مهندسان یا پزشکان باشند، آمد. در سال 1976، ناسا، با تشویق قهرمانان برای تنوع در داخل و خارج آژانس، از زنان دعوت کرد که درخواست دهند.
بیوگرافی شش صفحه ای صمیمی نیست، قطعاً گسترده است، و سخت است که نخواهید درباره انگیزه ها و تردیدهای هر زن بیشتر بدانید. زمانی که گراش بتواند این بینش ها را ارائه دهد، گزارش تحقیقاتی غنی گراش می درخشد. دقیقاً بر لحظهای تمرکز میکند که هر یک از «شش» متوجه شدند که میتوانند برای فضانورد شدن درخواست دهند، رویایی که در دوران کودکی به حقیقت پیوست. گروش می نویسد: کلاس سال 1978، گرچه 25 مرد سفیدپوست بر آن تسلط داشتند، “نزدیک ترین چیزی بود که ناسا تا به حال به انتخاب فضانوردانی که نمایانگر چهره واقعی آمریکا بودند، رسیده بود.”
او در برابر اصرار برای قرار دادن شش روی یک پایه مقاومت می کند و از هالیوودی کردن رابطه آنها با یکدیگر خودداری می کند. گراش می نویسد که آنها نه دوستان نزدیک و نه رقیب سرسخت بودند، بلکه “همکاران قابل اعتماد” بودند که “در صورت لزوم می توانستند یک جبهه متحد تشکیل دهند.”
آنها با توجه یک رسانه خبری جنسیت گرا مواجه شدند – اغلب با منطق جالب، اگرچه رسنیک به دلیل خشم خوشمزه اش متمایز است – و به گمانه زنی های شوونیستی در مورد عشق و رابطه جنسی در فضا پرداختند. داستان راید نه به این دلیل که او اولین بود، بلکه به دلیل نبرد او برای محافظت از حریم خصوصی و سلامت روانش در میان هیاهوی رسانه ها می درخشد. فیشر همچنین به تنش گاهی دردناک بین شخصی و حرفه ای نگاه می کند. در حالی که برای یک مأموریت شاتل دراماتیک برای بازیابی دو ماهواره شکست خورده آماده می شود، او از کنترل ماموریت فرار می کند تا شیر مادرش را پمپ کند.
«شش» همچنین نقشهای کوتاه اما تکاندهندهای را به قهرمانانی مانند روث بیتس هریس، کارمند ناسا ارائه میکند، که شجاعانه از مافوقهایش به خاطر «شکست کامل» آنها در پذیرش تنوع انتقاد میکند. مرکوری 13، گروهی از زنان که در سالهای 1960-1961 تحت آزمایشهای فیزیکی و روانی شدید قرار گرفتند تا ثابت کنند میتوانند شرایط لازم برای فضانورد شدن را برآورده کنند. و نیکل نیکولز (ستوان اوهورا از Star Trek)، او در یک ویدئوی استخدام ناسا گفت: “من به کل خانواده انسانی – اقلیت ها و زنان” می رسم.
کار روزانه فضانوردان – به طرز شگفت انگیزی پیش پا افتاده – خواندن جذابی را ایجاد می کند. زنان لباسهای فضایی را امتحان میکنند، با بازوی روباتیک مانور میدهند و اسرار برقراری ارتباط با همکاران مردی را که تقویمهای پین آپ را روی درهای دفترشان نگه میدارند، یاد میگیرند. خود پرواز فضایی درام و خطر زیادی دارد.
هر کسی با 1986 آشنا باشد چلنجر وقتی گراش برای اولین بار حلقه های O-رینگ لاستیکی طراحی شده برای جلوگیری از انفجارهای فاجعه بار در حین پرتاب را به یاد می آورد، فاجعه احساس سردی می کند. پیشبینیهای ظریف به خوانندگان یادآوری میکنند که علیرغم هدف ناسا برای «ارزان، منظم و ایمن کردن» سفر فضایی، مهندسی پیچیده همیشه ریسک دارد. رسنیک سرانجام جان خود را به رویای پرواز فضایی داد.
به جای پیروزی، شجاعانه است که یک کتاب درباره تراژدی را تمام کنید. اما تاکیدی تلخ به نکته گراش میافزاید: او مینویسد: «شجاعت و استقامت در استرسزاترین موقعیتها، ویژگیهای یک جنس یا نژاد نیست».
مانند خود سفر فضایی، The Six دیدگاه ما را در مورد معنای تعلق به “کل خانواده انسانی” گسترش می دهد.
Melissa L. Sevigny یک روزنامه نگار علمی و نویسنده سه کتاب است که جدیدترین آنها Brave Wild River است.
ششم: داستان ناگفته اولین فضانورد زن آمریکا | نوشته لورن گراش | 432 صفحه. | Scribner | 32.50 دلار