در فهرست نهایی، ظهور و سقوط کوین مک کارتی مانند داستانی آشنا از یک رهبر جمهوری خواه کنگره است که توسط یک جناح راست کوچک اما تسلیم ناپذیر برکنار شده است.
اما حتی اگر داستان مانند هر درام دیگری در کنگره جمهوری خواه در واشنگتن در دهه گذشته به پایان برسد، اتفاق متفاوت و مهمی قبلاً رخ داده است: جناح راست نه تنها رئیس مجلس را سرنگون کرده است، بلکه اعضای آن پیشنهاد معتبری را ارائه کرده اند. استیضاح چکش برای خودشان
جیم جردن، بنیانگذار گروه آزادی مجلس نمایندگان، در رای گیری کنفرانس جمهوری خواهان مجلس در روز چهارشنبه 99 رای به دست آورد که با حدود 45 درصد از جمهوری خواهان کنگره مطابقت دارد. برای شکست دادن استیو اسکالیزا، نماینده محافظه کار کنگره از لوئیزیانا، که هنوز راه دشواری برای رسیدن به مقام خود دارد، کافی نبود، اما این یک نمایش جدی است، به ویژه برای کسی که زمانی جان بونر آن را “تروریست قانونگذار” می نامید.
با وجود تمام نقل قولهای مطبوعاتی درباره «زندانیانی که پناهگاهها را اداره میکنند» در دهه گذشته، جناح فوق محافظهکار حزب جمهوریخواه هرگز چیزی مانند قدرت واقعی به دست نیاورده است. در ژانویه، اندی بیگز تنها 14 درصد از جمهوری خواهان را در مقابل آقای مک کارتی در رای گیری کنفرانس جمهوری خواهان مجلس نمایندگان به دست آورد. این کافی است تا زندگی را برای یک سخنران با اکثریت پنج رای بدتر کند، اما به هیچ وجه به رهبری گروه مجلس نزدیک نیست. از سوی دیگر، رسیدن به 45 درصد باعث میشود که گال خیلی نزدیک به نظر برسد.
حمایت فزاینده کنگره از آقای جوردنا او را به عنوان سخنران تبدیل نکرد، اما با این وجود می تواند نشان دهنده وجود نخبگان حکومتی ترامپیست جدید و بدیلی باشد – یک معتقد واقعی به نام تجاری پوجیسیته دونالد جی. ترامپ – که می تواند بر نتیجه انتخابات تأثیر بگذارد. چالشی بزرگ برای آنچه از «تاسیسات جمهوری خواه» محاصره شده باقی مانده است.
حتی در آغاز سال، به نظر میرسید که تشکیلات – نخبگان حاکم حزب متشکل از رهبران سیاسی سنتی واشنگتن، منافع تجاری، اهداکنندگان، روزنامهنگاران و موارد مشابه – از دوران ترامپ جان سالم به در برده است. بله، افتضاح بود. بله، باید در مقابل آقای ترامپ تعظیم می کرد. اما با خم کردن زانو، تشکیلات همچنان تقریباً تمام موقعیتهای مهم و تقریباً مسلط در واشنگتن را در اختیار داشت. میچ مک کانل و آقای مک کارتی همچنان بر کنگره تسلط داشتند.
افرادی مانند ویلیام پی بار و الین چائو اخیراً در دولت ترامپ کار می کنند. پول اهداکنندگان همچنان به سمت نامزدهای اصلی سرازیر می شد، اگرچه به اندازه تایید ترامپ ارزشمند نبود.
اکنون به خاطر سپردن سخت است، اما اوایل سال جاری لحظه ای بود که سیاست جمهوری خواهان تقریباً شبیه دوران اوباما بود. نبرد آقای مک کارتی با گروه آزادی بر سر تاکتیک های بودجه، مطمئناً مانند یک داستان دوران اوباما است. و افرادی مانند گلن یانگکین و ران دیسانتیس چنان تحسین گسترده ای را از سوی فعالان و کمک کنندگان به دست آورده اند که جمهوری خواهان پس از ترامپ کد اتصال پایگاه و تشکیلات را شکسته اند.
ظاهرا نه. تداوم تسلط آقای ترامپ بر سیاست جمهوری خواهان امیدها برای بازگشت به شرایط عادی را از بین برده است. در عوض، قدرت او به زودی با پرورش گروهی از خارجیهای وفادار که میتوانستند خودیها را در بازی خودشان شکست دهند، تهدیدی جدیتر برای بقیه نخبگان قدیمی ایجاد کرد.
پیشنهاد آقای جردن برای رئیس مجلس شاید واضح ترین نشانه این تشکل رو به رشد باشد، به خصوص که حمایت آقای ترامپ ممکن است دلیل اصلی قدرت او باشد، اما این تنها دلیل نیست. گزارشهایی وجود دارد که نشان میدهد دولت دوم ترامپ متشکل از محافظهکارانی خواهد بود که به آقای ترامپ وفادار هستند – چیزی که هشت سال پیش تقریبا غیرممکن بود. اندیشکده های محافظه کار مانند بنیاد هریتیج به منابع MAGA تبدیل شده اند. در انتخابات مقدماتی ریاست جمهوری نیز یک رقابت برای تایید صلاحیت وجود دارد. با وجود بسیاری از وفاداران به ترامپ در رده های جمهوری خواه، آقای ترامپ تقریباً مانند یک نامزد تشکیلاتی به نظر می رسد. او پیشتازی بزرگی در تأیید دارد. مخالفان او عملاً هیچ تأییدی ندارند.
تصور اینکه فردی مانند آقای ترامپ یا آقای اردن را «تاسیس» خطاب کنند، سخت است و مطمئناً هنوز نهادهای واقعی نیستند. تا جایی که تهدید به کسب قدرت می کنند، تا حد زیادی به آقای ترامپ نسبت داده می شود. این یک مبنای پایدار برای حکومت در واشنگتن نیست. رابطه معمول با اهداکنندگان بزرگ و منافع تجاری هنوز کمتر روشن است.
اما اگر آقای اردن و آقای ترامپ هنوز این نهاد نیستند، دیگر افراد خارجی صرف نیستند. با استقرار و تحکیم قدرت در واشنگتن، نفوذ ترامپیسم بر حزب جمهوری خواه قوی تر خواهد شد.